معنی هر چیز گستردنی

لغت نامه دهخدا

گستردنی

گستردنی. [گ ُ ت َ دَ] (ص لیاقت، اِ) چیزی که گسترند مثل فرش و قالی و امثال آن. (آنندراج). آنکه به زمین پهن کنند، چون: فرش و حصیر و امثال آن. آنچه لایق گستردن و درخور پهن کردن باشد. طِراز. فَراش. طَنو. وطاء [وَ یا وِ]. نَطعیا نِطع. مِهاد. مَفرَش. (منتهی الارب):
همی بوی مشک آمد از خوردنی
همان زیر زربفت گستردنی.
فردوسی.
ز پوشیدنی هم ز افکندنی
ز گستردنی هم ز آگندنی.
فردوسی.
به کمتر خورش بس کن از خوردنی
مجوی ار نباشدت گستردنی.
فردوسی.
ز زر و ز سیم و زگستردنی
ندیدند کس چیز جز خوردنی.
اسدی.
ز گستردنی بار سیصد هیون
شراع و ستاره ده از گونه گون.
اسدی.

واژه پیشنهادی

هر گونه گستردنی

بِساط


گستردنی

افکندنی

افکندنی

فرهنگ فارسی هوشیار

گستردنی

(صفت) لایق گستردن در خور پهن کردن، (اسم) آنچه بر زمین پهن کنند چون قالی حصیر و غیره بساط: ز زر و زسیم و زگستردنی ندیدند کس چیز جز خوردنی.

فرهنگ معین

گستردنی

(گُ تَ دَ) (ص.) هرآنچه که بگسترانند.

فرهنگ عمید

گستردنی

آنچه بر زمین پهن‌ کنند، مانند قالی و جز آن،

فارسی به انگلیسی

هر چیز

Anything

فارسی به عربی

معادل ابجد

هر چیز گستردنی

969

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری